کد مطلب:129952 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:127

مشورت یزید با بزرگان شام
ابن عبد ربه می نویسد:... (یزید گفت): ای اهل شام درباره ی اینان چه نظری دارید؟... نعمان بن بشیر انصاری گفت: ببین اگر رسول خدا (ص) آنان را در این حالت می دید چگونه رفتار می كرد، تو نیز آن طور رفتار كن، گفت: دست از آنها بدارید و برایشان سایه بان بزنید. سپس به خوراكشان رسید و به آنها لباس پوشاند و جوایز بسیاری برای آنها فرستاد و گفت: اگر میان آنها و پسر مرجانه نسبتی بود، آنها را نمی كشت. سپس آنان را به مدینه بازگرداند». [1] .

از روایات چنین برمی آید كه این گفت و گو و مشورت خواهی، در اواخر دوران اقامت اهل بیت (ع) در شام انجام پذیرفت نه در مجلس عمومی یزید - آن طور كه از ظاهر برخی كتابها برمی آید -، زیرا پیش از این شواهد چندی ذكر كردیم كه مجالس یزید تكرار شد، هر چند كه میزان اهمیت آنها به یك اندازه نبود. بنابراین در این هنگام یزید به دنبال راهی برای گریز از حادثه ای بود كه اركان حكومتش را به لرزه در آورده بود. مؤید این مطلب نقل قاضی نعمان است كه می گوید: سپس گفت: ای اهل شام! درباره ی اینان چه نظری دارید... نعمان بن بشیر گفت:، ببین كه اگر رسول خدا (ص) زنده بود با آنها چگونه رفتار می كرد، تو نیز چنان كن. یزید گریست و فاطمه، دختر حسین (ع) گفت: «ای یزید! درباره ی دختران رسول خدا (ص) كه اسیر دست تواند چه می گویی؟» پس گریه اش شدت گرفت! به طوری زنانش آن را شنیدند: و چنان گریستند كه همه ی حاضران در مجلس صدایشان را شنیدند.

گویند: این واقعه پس از جای دادنشان در منزلی بود كه نه آنها را از سرما حفظ می كرد و نه از گرما. پس مدت یك ماه و نیم در آن سكونت داشتند به طوری كه از شدت گرما پوست صورت هایشان كنده شد؛ سپس آزادشان كرد. [2] .



[1] العقد الفريد، ج 5، ص 131؛ الامامة و السياسة، ج 2، ص 8؛ جواهر المطالب، ج 2، ص 271؛ مقتل خوارزمي، ج 2، ص 6؛ مثيرالاحزان، ص 98؛ الملهوف، ص 218.

[2] شرح الاخبار، ج 3، ص 268.